به گزارش سینماپرس، بزرگداشت صدرالدین شجره با حضور جمعی از اهالی برجسته رادیو و تئاتر در خانه تئاتر برگزار شد که از آن میان میتوان به ایرج راد، بهزاد فراهانی، مهین نثری، بهروز رضوی، محمد مهاجر، حسین فرضی، بهرام ابراهیمی، فریدون اسماعیلی، حبیب اسماعیلی، شهرام گیل آبادی، نادر برهانی مرند، ابوالقاسم معارفی، علی رضا درویش نژاد، میکاییل شهرستانی، کاظم هژیر آزاد، علی شجره و ... اشاره داشت.
این بزرگداشت با اجرای مونولوگ سریال «آواز در باران» توسط میکاییل شهرستانی و همراهی علی شجره آغاز شد که متن آن توسط مرحوم صدرالدین شجره نوشته شده است؛ پس از آن نیز بخشی از نمایش «بیرون جلوی در» نوشته ولف گانگ گوته اجرا شد، اولین کارگردانی صدرالدین شجره در دانش سرای عالی که ادای دینی باشد به فعالیت تئاتری ایشان.
سپس شهرام گیل آبادی مدیرعامل خانه تئاتر ضمن خوش آمد گویی به حضار، گفت: از نظر من برگزاری یادمان یا یادبود برای برخیها بی معناست، چون بعضیها همیشه هستند و نیاز به یادآوری ندارند. صدرالدین شجره نیز از این دست است. او با آثارش چنان فضایی در ذهن ما ترسیم کرده که هیچ وقت نمیتوانیم فراموشش کنیم. خوشحالم که بزرگانی اینجا هستند که من شاگردی آنها را کردهام و قدمشان به خانه تئاتر که خانه خودشان است را محترم میدانم و از اینکه بخاطر صدرالدین شجره دور هم جمع شدهاند متشکرم.
سپس قطعهای موسیقی توسط هنرمند برجسته میلاد کیایی نواخته شد. کیایی پس از اتمام موسیقی گفت: صدرالدین دوست بیش از پنجاه سال من بود و این سه قطعه بخاطر این انتخاب شدهاند که هر وقت با هم بودیم و از من میخواست آن را اجرا کنم.
پس از آن بهزاد فراهانی به یاد صدرالدین شجره گفت: من از رفقای دهه چهل صدرالدین هستم، ما هر دو در رنسانسی که در رادیو به وجود آمد سهمی داشتیم. این که میگویم رنسانس رادیو از این نظر است که ما در دهه چهل کوشش کردیم که سقف رادیو را تغییر دهیم و به سمتی ببریم که دلبستگی زمانه را با خود داشت. زمانی که صدرالدین به رادیو آمد حس کردیم که او کمی با همه ما فرق دارد ویژگیای که هنرمند را از دیگران مجزا میکند، او یکی از خجالتیترین هنرمندان بود و شکسته نفسیاش سبب شد تا در فضای دیگری جز رادیو کمتر شناخته شود.
فراهانی همچنین گفت: زنده یاد اکبر رادی معلم صدرالدین بود و من فکر میکنم شجره تنها کسی بود که توانست دین خود را به او ادا کند، او از رادی بسیار آموخت و در نهایت کم از رادی نداشت. اگر مهجور ماند سبب این بود که او در زیر متن آثارش اندیشهای را دنبال میکرد که اندیشهای پویا بود ولی چون ضرباهنگ آثارش با ضرباهنگ جامعه و گیشه همخوان نبود کمتر شناخته شد.
عضو هیئت مدیره خانه تئاتر در پایان صحبتهای خود شجره را اینگونه وصف کرد: شکوه تمام موجهای زیبای خزر در چشمان صدرالدین دیده میشد، صدرالدین از آن کسانی بود که بیضایی در سوگ جمیله شیخی گفت، او هم چون جمیله شیخی به هیچ عنوان تحت هیچ شرایطی هنرش را به هیچ کسی نفروخت. باید بدانیم که اگر دیگر گونی در مدیریت هنریمان پیش نیاید، صدرالدینها میآیند و بی صدا میروند.
سپس ایرج راد گفت: من صدر الدین شجره را به عنوان یک انسان وارسته شناختم، کسی که خودش را کوچکتر از آنچه که بود نشان میداد، زمانهایی که با او گذراندم را هرگز فراموش نمیکنم و مسائل انسانی و وارستگی را از او آموختم.
در پایان مراسم فریدون اسماعیلی هنرمند پیشکسوت گفت: من بازیگرم، سخنور نیستم، نقشهای فراوانی را بازی کردم اما هرگز نقش سخنران را بازی نکردم اما امشب به من گفتهاند به یاد صدرالدین نقش سخنران را بازی کنم، ما بسیار مرارت کشیدیم در رادیو. هر عزیزی که از دست میدهیم یک جمله برایش میگویم و میخواهم برای شجره بخوانم : «میبرد دست اجل یاران ما، تا رسد نوبت، بگیرد جان ما.»
ارسال نظر